سوغاتی

عمر سفر کوتاه به خاطر بابا مهدی ما مجبور شدیم زود برگردیم از پیش مامان جونی و بابا جونی .اینقدر مامان جونی به شما رسید که خمپل شدی ماشا الله .لحطه خداحافظی خیلی سخت بود مامان جونی کلی گریه کرد .کلی هم برامون سوغاتی گذاشتند از نون و گردو .................................ماشین دیگه جا نداشت .مامان جونی و بابا جونی ممنون .نمایی از پشت ماشین.

مامان نسرین جونم به خاطر همه چیز ممنون از بس ماشین را پر کردی دیگه جای نشستن نیست .پایدار باشید خیلی دوستتون دارم.نمایی از داخل ماشین.

خوب توی را عالی بود شما دختر خوبی بود توی راه خوابیدی .به زنجان که رسیدیم بارون میومد من و بابا عوارضی ناهار خوردیم قیمه مامان جونی.تازه شما شماره ٢ کردید ولی من ماهرانه تمیزت کردم نازم .چقدر خوب بود ٣نفری نازم خدارا شکر به خاطر وجود تو تازه بابا مهدی گفت چند وقت دیگه میریم مشهد چون شما دختر خوبی بودی.

عوارضی زنجان من پیاده شدم برم چاقو هارو ببینم شما همچنان با بابامهدیت کیف عالمو میکنی اخ چقدر دوستون دارم.

ساعت٨ رسیدیم خونه مگه شمارو مامان فاطی و بابا احمد و خاله ودایی یهادر و رضا میزاشتند زمین .نازم خیلی مسافرت خوبی بود خستگی از تنم در اومد کلی چاق شدم دختر گلم باید اون حرکت قشنگه رو شروع کنم.کلی وسیله جابه جا کردم کلی خونه کثیف بود تمیز کردم .تا مسافرت بعدی شیرینم.