ادامه مسافرت
درسا خانم امروز دوستش ثمینا اومده خونه بابا جونی تا ببینتش کلی هم براش کادو اورده.
درسا و ثمینا با هم خیلی دوست شدند ثمینا قراره به درسا شعر یاد بده.
حسابی به شما خوش میگدره مامان جونی برات تشک وپتو با پشم درست کرده که شما راحت بخوابید نازنینم راحت بخواب.
مامان جان باز هم مثل همیشه شما خانم بودید اروم و حرف گوش کن وفقط رو پای مامان جونی میخوابیدی.عزززززززززززیزم چهار ماهگیت مبارک .بابا مهدی بیاد انشاالله واکسن 4 ماهگیت را همین جا بزنیم.
مامان تازه موز هم یکم خوردی مبارکه جانم.
تعجب درسااز دیدن موز .
درسا خانم دیگه کم کم داری بی تابی بابا مهدی ر میکنی ولی یه خبر خوش بابا مهدی فردا شب میاد.راستی یادم رفت بگم مامان فاطی زود برگشت.
مامان این یک هفته شما رو بیرون نبردم چون خیلی سرد بود بابا جونی اجازه نمی داد.
مامان جونی و بابا جونی خیلی زحمت کشیدند خیلی خوش گذشت دی ماه باز هم میریم.دستشون درد نکنه باباجونی یک روز کامل گشت تا برای شما بادام تازه پیدا کنه .بابا جونی ومامان جونی دوستون داریم.