درسا گل مندرسا گل من، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

درسا مروارید قلب مامان وباباش

واکسن 4 ماهگی

مامان واکسن 4 ماهگیت را مجبور شدیم خونه مامان جونی بزنیم اخه زنگ زدم به دکترت تو تهران گفت 3 روزه گذشته بزن .خدارو شکر بابا مهدی اومده .عزیزم بعد از دیدن بابا مهدی کلی ذوغ کردی .دل بابا مهدی را بردی.درسا خانم لم داده رو بابا مهدی و پایین هم نمیاد.خوب از واکسن بگم الهی بمیرم مامان اون روز کلی خندان بودی لباس خوشکلاتو پوشیدم که بابا جونی اومد گفت درش بیار ولباس گرم بپوش بیرون سرده جیگر من سرما میخوره ومنم گفتم چشم و چند تا لبس گرم رو هم پوشیدم پیش به سوی واکسن                               ...
1 آذر 1392

عموها

مامان  20 مرداد  بود که دوست جونای بابا مهدیت میخواستندبیایند دیدن شما خانم گلی بابا مهدی کلی خوشحال و سر حاله اخه عموشهرام  و عارف را خیلی دوست داره.عمو ها یک دستبند خوشگل هم برای شما اوردند دست گلشون درد نکنه شب خوبی بود وتو مثل همیشه اروم.دوست دارم. ...
19 آبان 1392

مروارید قلبم

هر روز شیرین تر و خوردنی تر میشوی نفسکم.برای همه ناز میکنی خودتو تو دل همه جا میکنی شیطون بلای من .نازنینم خدا نگهدارت باشه .بابای منو که از کارو زندگی انداختی بابامهدیت که هر روز ١ساعت تاخیر داره چون تا میخواد بره شما بیدار میشی و با خنده هات دلبری میکنی. ...
19 آبان 1392

بدون عنوان

بالاخره بابام کار خودش را کرد و به شما غذا داد مامان اولین غذاخوردنت مبارک به بابا مهدی که نگفتیم یواشکی دادیم وشما هم مزه مزه کردی. ...
19 آبان 1392