سوغاتی
عمر سفر کوتاه به خاطر بابا مهدی ما مجبور شدیم زود برگردیم از پیش مامان جونی و بابا جونی .اینقدر مامان جونی به شما رسید که خمپل شدی ماشا الله .لحطه خداحافظی خیلی سخت بود مامان جونی کلی گریه کرد .کلی هم برامون سوغاتی گذاشتند از نون و گردو .................................ماشین دیگه جا نداشت .مامان جونی و بابا جونی ممنون . نمایی از پشت ماشین. مامان نسرین جونم به خاطر همه چیز ممنون از بس ماشین را پر کردی دیگه جای نشستن نیست .پایدار باشید خیلی دوستتون دارم.نمایی از داخل ماشین. خوب توی را عالی بود شما دختر خوبی بود توی راه خوابیدی .به زنجان که رسیدیم بارون میومد من و بابا عوارضی ناهار خوردیم قیمه مامان جونی.تازه شما شماره ٢ کردید ولی...
نویسنده :
عاشق درسا
23:04